مهرسا و پدر مهربان
دختر عزیزم پدرت یگانه عشقِ زندگی من و مهمترین و عزیزترینِ من هست. برام مهم هست که همیشه محترم بشماریش و این رو به تو خواهم آموخت. وقتی بفهمی پدرت هست که کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار، به ساحل آرام رویاهایت رسانده او را می پرستی و همیشه عاشق او می مانی. او خوشحال هست وقتی روی نیمکت بیمارستان منتظر متولد شدن تو نشسته و حال ما رو به بقیه گزارش میده. وقتی برای بارهای اول تو را در آغوش می گیره و نگاهت می کنه. وقتی که با خستگی کار تو رو با عشق روی دستش میگیره تکون میده و لالایی ای برات میخونه که خودش برات می سازه. وقتی که میخواد ازت مواظبت کنه. وقتی تو رو می بوسه. ...